.

- شورش ماه دسامبر البته ممکن نبود که به کسب قدرت منتهی شود.

بسیار خوب! ولی آیا به این دلیل نمی‌بایست چنان عمل کنند که گویی این کار ممکن است؟ مسلما چرا! اولا برای این که اهمیت نیروهای انقلابی را نمی‌شود سنجید مگر با محک عمل، مگر با خود انقلاب. پلخانف اشتباه می‌کند. بعد از ماه اکتبر، لازم بود که اسلحه بردارند، لازم بود که خون جاری شود!.

سال 1905 یک مرحله است، یک مرحله‌ی لازم: لازم از لحاظ تاریخی. بعد از تجربه‌ی کمون پاریس»، و به مقیاس بسیار گسترده‌تر، این دومین کوشش برای تبدیل جنگ امپریالیستی به انقلاب اجتماعی بود. خونی که ریخته شد برای هیچ و پوچ نبود! تا سال 1905، ملت روسیه ـملت و حتی طبقه‌ی کارگرـ به تزار اعتقاد داشت. اسمش را که به زبان می‌آوردند علامت صلیب به خودشان می‌کشیدند. ولی از وقتی که تزار مردم را به گلوله بست، طبقه‌ی کارگر و حتی بسیاری از موژیک‌ها فهمیدند که به تزار هیچ امیدی نمی‌شود داشت و به طبقات حاکم هم همین‌طور. با این مردم مذهبی و در این کشور عقب‌افتاده‌، ریختن خون برای رشد شعور طبقاتی ضروری بود. و تازه همه‌ی مطلب این نیست. از دیدگاه دیگر، از دیدگاه منفی ـ‌مقصودم فن انقلاب است‌ـ این شورش اهمیت اساسی داشت. رهبرها توانستند تجربه‌ی بی‌سابقه‌ای به دست بیاورند. شاید اهمیت آن فردا معلوم شود!

 

+ خانواده‌ی تیبو ـ روژه مارتن دوگار



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها